
شکوفایی سنت های فلسفی راهی جز نقد ندارد
نقد فلسفی امروز ما دچار اشکالات جدی است
دکتر یحیی یثربی، نویسنده و استادیار بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی در حوزه فلسفه اسلامی، معتقد است تعداد شرح هایی که بر فلسفه اسلامی نوشته می شوند، بیش از حد نیازند، این در حالی است که نقد جدی به این فلسفه وارد نکرده ایم. وی می گوید: ((ما در سنت فلسفی مان، نقد به معنای امروزی نداریم؛ کار ما سراسر شرح است، زیرا ما ملتی بسیار گذشته گراییم. ما در سنت فلسفی گذشته مان به معنای امروزی به تولید علم معتقد نبودیم و نقد در میان ما رواج نداشت. اکنون هم نقد به معنای امروزی نداریم.))

ان شاءالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و نویسنده و مترجم حوزه فلسفه نیز بسیاری از شروح فلسفه اسلامی را تکراری می داند و معتقد است اهالی فلسفه اسلامی، امروز کمتر در فضای زمانه تنفس می کنند، در حالی که فلسفه را نمی توان جدا از فضای ذهنی جامعه در نظر گرفت.
وی می گوید: ((شرح فلسفی امری اجتناب ناپذیر است، زیرا در مرحله نخست باید متن فلسفی را فهمید و سپس به نقد آن پرداخت. نسل های مختلفی این کتاب ها را خوانده اند و به اتقان آنها گواهی می دهند، اما نه به این معنا که فلاسفه بی اشتباه بوده اند. این متون قرن ها پیش در شرایط و زمانه ای نوشته شده اند که مسایل و دغدغه های آن با مسایل امروز ما متفاوت بودند. در نقدهایی که بر فلسفه اسلامی می نویسیم، باید متوجه این دو مسأله باشیم یعنی هم اشتباهات فلاسفه را تصحیح کنیم و هم با مطالبی که در دوره معاصر موضوعیت ندارند، منتقدانه برخورد کنیم و آنها را به چالش بکشیم.))
رحمتی بررسی فلسفه اسلامی را منحصر به شرح می داند و معتقد است : ((نقد به معنای مخالفت با برخی نظریات فلسفه اسلامی گذشته یا حذف مسایل نامتناسب با زمانه معاصر در فلسفه اسلامی وجود ندارد.))
دکتر محمدرضا اسدی، مدیر گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده مقالات فلسفی درباره دلیل ضعف در فلسفه اسلامی بر این باور است که فلاسفه مسلمان با وجودی که اعتقاد داشتند فلسفه نباید هیچ خط قرمزی داشته باشد، اما در عمل به دلیل دغدغه هماهنگی با معارف دینی، در فضاهای غیر دینی کمتر تعمق کردند و باب نقد و برخی عرصه های فکری را به روی خود بستند. البته نه به این معنا که بحث های انتقادی و چالشی در فلسفه اسلامی وجود ندارند.))
فضای فلسفی ما بسته است
دکتر مسعود امید ، مدرس فلسفه دانشگاه تبریز و نویسنده این حوزه هم ضعف در حوزه شرح و نقد فلسفی در سنت فلسفه اسلامی را قبول دارد و معتقد است: ((فضای فلسفی ما بسته است، زیرا گویی تنها یک روش در شرح فلسفه پیش رو داریم. شاید یکی از دلایل نبود شرح خوب در سنت فلسفی ما این است که خود فلسفه برای فرهنگ معاصر ایران موضوعیت ندارد.))
احترام به استادان و بزرگان گذشته در سنت ما ایرانیان یک رسم است، هر چند به نظر می رسد این رسم در بطن جامعه در دهه های اخیر دچار چاالش شده باشد. ایم احترام شاید بیش هر عرصه دیگری، گریبان فلسفه اسلامی را گرفته است زیرا به نظر می رسد نقد برخی اصول فلسفی جزو محرمات است! البته همه کارشناسان فلسفه این نظر را ندارند و حتی برخی از آنان در حوزه نقد مبانی فلسفی صدرالمتألهین مقالات و کتاب هایی را منتشر کرده اند.
آنچه مسلم است، نقد علمی و دقیق ، راه آینده را نشان می دهد و به اصطلاح ((نردبان ترقی)) است. چنین نقدهایی، ارزش راستین پدیده مورد نقد را بیش از پیش می نمایانند و بر آن صحه می گذارند.
یثربی با تأیید این مدعا، نقدهایی را که بر فلسفه اسلامی نوشته شده اند، بیشتر شبیه حاشیه نویسی می داند که نمی توان آنها را نقدی جدی و کارآمد دانست.
وی می گوید: ((تولید علم هنگامی محقق می شود که کاستی نظریه های دیگران را در یابیم و افق تازه ای باز کنیم. جامعه ما به دلیل گذشته گرا بودن، شرح می نویسد اما جوامعی که آینده گرایند و می خواهند از آنچه هستند، گامی به جلوتر بردارند، گذشته را زیر ذره بین می گذارند و معتقدند که گذشته، همه چیز را ندارد. بنابراین، کاستی هایشان مشخص شده، به مسأله تبدیل می شوند. این مسایل به روشنفکران سپرده می شوند و به این ترتیب، مطالب تازه ای به فلسفه افزوده می شوند و نو آوری در فلسفه توسعه می یابد.))
رحمتی معتقد است که فلسفه اسلامی در حوزه شرح هم با اشکال روبه روست. به باوروی ، نداشتن رویکرد تاریخ فلسفه ای، یکی از ضعف های عمده این شرح هاست که سبب نادیده گرفته شدن یک فیلسوف و مبالغه درباره فیلسوف دیگر است. وی می گوید: ((نداشتن رویکرد تاریخ فلسفه ای در شرح ها سبب می شود ارتباط اندیشه ها با یکدیگر و هم چنین اهمیت و نوآوری فیلسوفان را درنیابیم؛ البته بر عکس این مسأله هم صادق است. گاهی مباحثی از یک فیلسوف را حمل برنوآوری او می کنیم، در حالی که فلاسفه پیش از وی آن مباحث را مطرح کرده بودند و همین بی توجهی سبب می شوند درباره یک فیلسوف مبالغه کنیم.))
امید نیز شرح های فلسفه اسلامی را تکراری می داند و معتقد است شرح هایی که در دوره معاصر بر آثار ملاصدرا نوشته شده اند، در راستای همان شروح کلاسیک اند و راه و روش و رویکرد جدیدی در آنها به چشم نمی خورند. برای مثال، شرح های علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی بر ((اسفار)) تفاوت ماهوی با شروح قرن دوازدهم این اثر ندارند.
وی می گوید: ((از سوی فیلسوفان رسمی حکمت صدرایی، حرکت بنیادی در حوزه نقد و شرح این فلسفه سرنزده است. شرح های فلسفی ما چه در گذشته و چه در زمان حاضر در سه گروه جای می گیرند. برخی از آنها توضیحی اند و متن فلسفی را توضیح می دهند. برخی از آنها رفوگرانه اند، به این معنا که نکته هایی را که فیلسوف به آنها اشاره نکرده است، به متن ضافه می کنند. برخی از شرح های فلسفی هم انتقادی اند، مانند شرح فخررازی بر ((اشارات)) ابن سینا، این قالب ها برای شرح فلسفه اسلامی، تاکنون تغییری نکرده اند و کماکان به همان شیوه دنبال می شوند در حالی که شارحان غربی متون فلسفی کلاسیک، شیوه های قدیمی را کنار کذاشته اند.))
فلسفه غرب بر پایه نقد بنا شده است
نقد در سنت فلسفه غرب کار کردی قابل ملاحظه داشته است، به گونه ای که می توان فلسفه جدید غرب را مولود نقد فلسفه های پیشین دانست. به نظر می رسد از دوره فلسفی جدید بود که راه و روش فلسفه غرب و فلسفه اسلامی به کلی از یکدیگر متفاوت شد و نقد بی محابای نظرات فلسفی پیشین برای فلاسفه غربی جدید به یک سنت تبدیل شد، نقدی که رد پایش در تمامی حوزه های فکری مشهود است.
اسدی معتقد است، نقد فلسفی در غرب همواره به این شکل نبوده است و در دوره های گوناگون می توان هویت های مختلفی برای نقد در نظر گرفت.
او می گوید : ((نقد در فلسفه یونان باستان کارکرد مثبتی داشت و فلاسفه بدون خطوط قرمز، افکار یکدیگر را نقد می کردند. فلاسفه ی قرون وسطی، دغدغه هماهنگی با معارف دینی داشتند و از همین رو، نقد فلسفی محدود شد اما در فلسفه غرب دوره جدید، هیچ حد توقفی برای نقد وجود نداشت. از این جهت، می توان میان فلسفه قرون وسطی و دوره جدید شباهت هایی دید. فیلسوفان غربی دوره جدید، به هر حوزه ای سرک کشیدند و هر موضوعی را نقد کردند. البته قابل ذکر است که نقد، به یک روش برای فلاسفه جدید غرب تبدیل شد؛ روشی که فلسفه یونان باستان آن را به کار نبستند. فلاسفه جدید غرب از نقد به عنوان مبنایی برای شناسایی استفاده کردند اما در یوانان باستان، نقد روشمندانه، مبنای تفکر نبود)).
دکتر علی حقی، مدرس فلسفه دانشگاه فردوسی مشهد و مترجم هم نقادی را ویژگی شاخص فلسفه غرب می داند، تا حدی که آن را یکی از مهم ترین وجوه تفاوت فلسفه غرب یا فلسفه اسلامی معرفی می کند. وی معتقد است سنت فلسفی غرب به ویژه پس از کانت، رویکردی نقادانه به خود گرفت. کانت طلایه دار نقادی است و این خط مشی را به خوبی در فلسفه غرب تبیین کرد، به گونه ای که این سنت فلسفی را به «ماقبل انتقادی» و «انتقادی» تقسیم بندی کرد».
وی می گوید: «پس از کانت و نقادی هایش بود که فلسفه غرب به نقادی گروید، به این معنا که مدام در پی نقد نظام ها و نظریاتی بر آمد که در سنت فلسفی غرب پا می گرفتند. در چنین فضایی، نظام و نظریه ای بر جا ماند که تاب تحمل را در برابر نقدها داشت و از میدان نقد به در نمی شد.»