
حکمت بوعلی سینا یا دائرة المعارف فلسفه اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله معادن العلم و خزنة الوحی
مقدمهی مختصری پیش از بیان اهمیت دورهی کتاب حکمت بوعلی سینا تألیف حضرت مستطاب علم و العلم فرید دوران نابغهی زمان، آیت الله علامه حائری مازندرانی مقیم سمنان متذکر میشویم: در این ازمنه حقیقت تفریظ معمولاً تصدیق کتاب و ترویج مطالب کتابی است که مورد پسند و انتخاب تفریظ کننده میباشد این نوع از تفریظ در حقیقت موجب زیادتی اعتبار و اهمیت مطالب کتاب گشته و جنبهی پشتیبانی پیدا میکند، و گاهی اهمیت کتاب به مرتبهای است که نتیجهی تفریظ تنها بیان اهمیت تألیف و تذکر به شاهکارهای علمی آن واقع میگردد، این قسم از تفریظ موقعی است که کتاب به هیچ وجه احتیاج به تصدیق و ترویج تفریظ کننده نداشته و مطالب عالیهی آن نیازی به توصیف معمولی ندارد، زیرا:
فاذا استطال الشیء قام بنفسه
و صفات نورالشمس تذهب باطلا
برای تقریب به اذهان متوسطین از افکار مثال روشنی بیان میکنیم: مثلاً در ازمنهی قدیمه (ما قبل از نظریات ریمان و لوباچفسکی وانتشتین) اگر کسی درصدد تفریظ نوشتن به کتاب اقلیدس در هندسه بر میآمد، این تفریظ در حقیقت تنها بیانی از اهمیت کتاب و علو مطالب علمی آن بود، بدون این که بر اعتبار و اهمیت کتاب ولو کمترین مقداری بیفزاید، مثل تألیفات علمی مثل مؤلفین و افکار بلکه بهترین ارائه دهندهی مقام علمی آنها است، چنان که گاهی شخص دانشمند و محقق از حیث تکامل و نبوغ فکری به جایی میرسد که مدح مداحان بر حال او نفعی و خردهگیری عیب جویان در شئونش ضرری نمیرساند، هم چنین تألیف نیز همین حال را داراست.
اینجانب اگر تفریظی به تألیف با عظمت حضرت مستطاب آقای علامه بنویسم، تنها بیان اهمیت کتاب است، و الاّ این تألیف با عظمت، بینیاز از تفریظ به معنای معمولی آن است.
نکاتی چند راجع به مطالب عالیهی کتاب حکمت بوعلی سینا و یا دائرة المعارف فلسفه اسلامی
1ـ اهمیت موضوع است که مورد انتخاب حضرت مستطاب آقای علامه قرار گرفته است و چنان که دانشمندان و بالخصوص متفکرین مطلع میدانند: شخصیت علمی و فلسفی شیخ الرئیس حسین بن عبدالله بن سینا از شخصیتهای منحصره به مقدار معدودی است که در عالم بشریت مورد اشاره واقع میشوند، اینان همان شخصیتهای معدوده هستند که از اختصاص به کشور و جامعه و زمان بالخصوصی سر باز زده و چنان که ابن سینای شرق است، ابن سینای غرب هم هست و چنان که ابن سینای هزار سال پیش است ابن سینای قرن بیستم و صدها قرن پس از این هم خواهد شد، حال که اهمیت موضوع را ادراک نمودیم تصدیق خواهیم نمود که مقام متصدی تشریح و تحلیل و قضاوت صحیح در چنین موضوعی اگر عالیتر از خود شخصیت مفروضه نبوده باشد، لااقل باید مساوی و دارای معادل آن شخصیت (از مهیات علمی و فلسفی و هر گونه اهمیت) بوده باشد.
2ـ در تحقیق و بررسی کامل این گونه شخصیتها نمیتوان به افسانهها و گفتههای تواریخ و تراجم معمولی اکتفا کرد، زیرا چنان که روشن است تصدیق مضامین تراجم و تواریخ معمولی دربارهی شخصیتهای نادره مخصوصاً گذشتگانی که با ازمنهی ما فاصلهی زیادی دارند اگر به تناقضات منجر نشود (در صورتی که اغلب از این قبیل است) شئون و احوال شخصی و علمی و فلسفی موضوع ترجمه را تنها از جنبهی جمع کردن وقایع تاریخی و قصه پردازی به ما ارائه میدهند، و با تتبع و تحقیق کامل در تمامی جزئیات احوال آن شخصیت را مورد تشریح و تحلیل و قضاوت قرار نمیدهند. کتب تاریخی که کم و بیش امروز مدرکیت دارند با این که بسیار سطحی و خالی از تحقیقاند نسبت به هم دیگر تناقضات فاحشی دارند که قابل تاویل صحیح و خواهش بردار نیستند، به عنوان نمونه کتاب ملل و نحل شهرستانی و تاریخ الحکماء ابن قفطی و غیره را در دسترس داریم و علاوه بر سطحی بودن موارد زیادی از آنها مناقضات غیر قابل حل و فصلی را دربارهی عدهای از شخصیتها (مانند طالیس و سقراط و فیثاغورث و بعضی دیگر از شخصیتهای فلسفی گریک (اغریق) و مطالب فلسفی آنها) دارا میباشند، به طوری که موجب سلب اطمینان به اغلب نقلیات و اظهار نظر مؤلفین آنها میگردد، و نیز روشن است که علت این بیاعتباری و سستی مولود عدم تفکر و تتبع و تحقیق قابل مؤلفین آنها میباشد.
اگر این نکته درست مورد توجه آقایان مطالعه کننده واقع گردد اهمیت و عظمت خدمت حضرت مستطاب آقای علامه را ادراک خواهند فرمود، زیرا شخصیتی که معظمله از ابن سینا خواه از جنبهی دینی و روحی و خواه از نظر علمی و فلسفی مورد تتبع و تحقیق قرار دادهاند از عهدهی هیئتی از دانشمندان و فلاسفه و مورخین محقق ساخته نیست، زیرا اسلوب تشریح و تحلیل و قضاوت معظمله دارای تمامی شرایط علمی و فلسفی و تحقیق و تتبع که تخصص در هر یک تحمل زحمات یک عمر طولانی را لازم دارد انجام دادهاند.
3ـ ملاحظهی ابن سینا از ناحیهی دینی بالخصوص که مورد توجه خاص حضرت آقای علامه قرار گرفته است مهمترین اکتشافی است که نصیب معظمله گشته است و جای هیچ گونه تردیدی نیست که تا حال در خصوص این مبحث تحقیقات کاملی به عمل نیامده است و بلکه روی تواریخ سطحی و افسانهی هر صاحب عقیدهای شیخ الرئیس را از حامیان عقیدهی خود محسوب نموده و گاهی با اسناد بعضی از عقاید خرافی و یا کارهای نابجا از مقام منیع شیخ کاستهاند در صورتی که طبق تحقیقات معظمله ابن سینا با ملاحظه عوامل محیطیاش یک فیلسوف متدین عالیقدر بوده است و با مطالعهی دقیق در این کتاب از آثار شخصی و علمی و فلسفی ابن سینا نظریهای که مخالف دین اقدس اسلام بوده باشد پیدا نخواهیم کرد. و بالعکس کلمات واضحی که در تمجید شرع مطهر اسلام و اصول و فروع آن بیان نموده است، بیشتر از آن است که جای تردیدی در تمسک شیخ به عروة الوثقی دین باقی بماند، و اگر احیاناً جملات مشوشی هم ببینم با یک قانونی که ذیلا مینگاریم میتوان تصحیح نمود:
یکی از پدیدههای روانی که در مشی و اسلوب افکار عالیه و نوابغ مشاهده میشود قدرت تفکیک میان التزام به اصول موضوعه و قوانین فنّیه و میان عقیدهی ضروری که دماغاً و یا قلباً به او گرویده است، بر این دو حساب جداگانه در تواریخ علمی و فلسفی که در دسترس داریم شواهد زیادی میتوان پیدا کرد، یعنی ممکن است متفکری از حیث اسلوب فلسفی نتایجی را مورد تصدیق قرار دهد، در صورتی که با عقیده او مخالف بوده در عین حال و به ارتکاء آن عقیده صدمهای وارد نیاورد؛ مثلاً اسلوب لاادری خیام که در بعضی از اشعار منسوب به او جلوهگر است منافاتی با عقیده و ایمان راسخ او ندارد چنان که خطب و کلمات معروفهی او خواه در کتب خطی و چاپی خود و دیگران واضح و روشن میسازد و از این قبیل است دسته عرفا و وحدتیهایی که افعال و حرکات، بلکه تألیفات آنها کاشف از تقیّد حقیقی به شرع انور و آداب آن است، بلی! میتوان گفت قدرت فکری موجب تطابق بین شیء علمی و عقیده است که باید در ایجاد چنین تطابقی جدیت فراوان مبذول گردد و لیکن از نظر تاریخی نمیتوان وقوع این تفکیک را انکار کرد و مخصوصاً روزی از ایام اشتغالم از مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی فیلسوف و عارف مشهور سؤالی در این باره نموده و بحث به طول انجامید و آن مرحوم تصریح فرمودند که اغلب مطالب عرفان در حقیقت شعرگویی و قریحه پردازی بوده و مربوط به عقیده قلبی گویندهها نیست.
4ـ تحقیق و بررسی مطالب علمی و فلسفی ابن سینا مشکلتر از تحقیق نظریات قدماء فلاسفه میباشد (که خود ابن سینا انجام داده است) زیرا محدودیت ترجمههای کتب یونانی و قرب زمانی و علل دیگری از تاریکیهای آن شخصیتها و مطالب علمی و فلسفی آنها میکاسته است در صورتی که اگر بخواهیم مسائل علمی و فلسفی ابن سینا را با ارتباط آنها به نظریات فلاسفه اسبق از ابن سینا تحقیق نماییم با اشکالات و غوامض بیشتری مواجه خواهیم شد و به لسان ریاضی میتوان گفت: معرفت شخصیت علمی و فلسفی ابن سینا مساوی است (=) با معرفت به مطالب فلاسفه و دانشمندان پیش از او به اضافه (+) حوادث و قضایای علمی مربوطهی هزار ساله که از تاریخ شیخ میگذرد به اضافه (+) تحقیقات خود ابن سینا که به مراتب دقیقتر از مطالب گذشتگان است.
پس از ملاحظهی کافی در آن چه که در این نکته گفتیم، حقیقت خدمت حضرت آقای علامه تا اندازهای روشن میشود.
5ـ مطالب علمی و فلسفی مهمی که از تراوشات فکری معظمله در این کتاب مورد مطالعه قرار میگیرد جالبتر از نکات سابق است و ما به نحو اختصار به بیان بعضی از آنها ذیلاً میپردازیم.
1) جواب از دور شکل اول منطق که از قدماء ابوسعید ابوالخیر و از متاخرین بعضی از غربیین را به اشتباه انداخته است، در این مقام اگر چه اجوبهی مفصلی از قبیل اجمال و تفصیل و اختلاف عنوان و غیر ذلک بیان نمودهاند لیکن در موقع تحقیق تمامی آن اجوبه چنان که معظمله به خوبی از عهده بر آمدهاند مخدوش و قابل مناقشه علمی میباشند. نظریهای که حضرت آقای علامه در این مقام اظهار نظر فرمودهاند و ما ذیلاً آن را درج میکنیم، رساتر و خالی از مناقشه است:
علم به کلیت کبری ابداً توقفی بر علم به نتیجه ندارد، زیرا علم به کلیت کبری عبارت از علم به حقیقت عاریه از وجود و عدم و حتی مجرد از انطباق به خارج میباشد سپس علم به نتیجه عبارت از علم به انطباق آن طبیعت به فرد موجود خارجی پس توقف تنها از ناحیه نتیجه یعنی علم به نتیحه عبارت از علم به انطباق آن طبیعت به فرد موجود خارجی پس توقف تنها از ناحیه نتیجه یعنی علم به نتیجه است که متوقف بر علم به کلیت کبری است، و این جواب از علمای گذشته غیر از محقق نائینی1 معروف نبوده است مگر محقق مذکور، که شبیه به این جواب را در نتایج فرق میان قضایای حقیقیه و خارجیه متذکر شدهاند و از آن جا که تحقیق قضایای حقیقیه بینیاز از مباحثات و مشاجرات نیست، لذا جواب حضرت آقای علامه بدون احتیاج به این مباحثات اشکال دور را بر طرف فرمودهاند.
و هم چنین اشکالاتی که راجع به بیفایده بودن منطق از بعضی از غربیها نمودهاند جوابهای کافی از مطاوی کلمات معظمله میتوان دریافت و غفلت عجیبی که دامنگیر این گونه متشکلین گشته آن است که: اینها ملاک اشکال به صور و اشکال منطق را به ریاضیات شامل نمیدانند در صورتی که ریاضیات نیز هرگز با تصحیح مواد خارجیه کاری ندارد و این علم هم مانند منطق روی اصول موضوعه متکفل بیان واقع است نه ایجاد کننده واقع، و از این جاست که از زمان «لیبنتز» به این طرف، جدیت شایانی در ترکیب منطق با ریاضیات و اکتشاف خویشاوندی و ارتباط آن دو علم با هم مینمایند.
2) مسائل غامضه علم و تصور و تصدیق از حیث حقیقت و اقسام و غیر ذلک، و تحقیق و تتبع حضرت آقای علامه را در این مبحث، میتوان از شاهکارهای علمی در قرن اخیر قرارداد.
3) مسئلهی اصالت وجود یا ماهیت که بدون شک از مشکلات عظیمه فلسفه به شمار میرود، و از دیرگاهیست که افکار فلاسفه را به خود مشغول نموده و موجبات شکنجه آنها را فراهم آورده است، در این بحث مانند سایر مباحث فلسفی عظمت گویندهها به قدرت و نیروی استدلال برتری پیدا کرده است؛ مثلاً در اثبات دعوای اصالت وجود، عظمت صدرالمتألهین بیشتر از فرق میان وجود ذهنی و وجود خارجی که به زعم وجودیها مهمترین دلیل اصالت وجود میباشد، مؤثر واقع شده است. در این مبحث قدرت فکری حضرت آقای علامه بدون تأثیر از گفتهها و گوینده شاهراه علمی خود را طی نموده و اصالت وجود را از کرسی پرستش به پایین آورده و این منصب را (مبدئیت تأثیر و تأثر و منشأ آثار و احکام) از آن ماهیت دانسته و ادله مخالفین را مردود و گاهی بهترین شاهد بر عکس دعوای خودشان و دلیل دعوای خود معظمله قرارداده مراجعه به دلیل فرق میان وجود ذهنی و خارجی بشود، و اگر مبارزه با اصالت وجود برای برداشتن لوازم فاسده این طریقه بود ضروری تشخیص داده میشد، در حالی که این مبارزه از حیث برانداختن و ریشه کن نمودن ادلهی وجودیها و نتیجهی آن مردود بودن لوازم آنهاست که قرار گرفته است.
4) مباحث وحدت و کثرت و ارتباط حادث و ممکن که از مجلد سوم شروع میشود دشوارترین و با اهمیتترین مسائل حکمت الهی میباشد. این همان مباحثی است که هسته مرکزی انشعاب عقاید مختلفه در الهیات را تشکیل میدهد و چنان که میدانیم در این مباحث استدلالات شعری و ذوقی نیروی اصلی اثبات را به عهده گرفته و با تجسیمات خالقانه نفس، محکمترین استدلالات عقلی را بیپایه و چوبین ارائه میدهد و از آن جا که این اسلوب عرفانی خوش آیند نفوس و هر گونه قیود را از مقابل نفس بر میدارد، موافق افکار بوده و بدون اعتماد بر پایهی محکمی خود را تحمیل اذهان نموده است. اینجانب علت دیگری برای خوش آیندی این مسلک در تألیف خود (ارتباط انسان ـ جهان ـ) بیان نمودهایم. خلاصه در این مبحث حضرت آقای علامه غایت تتبع و تحقیق و تدقیق را انجام داده و محیالدینها و جامیها و صدرالمتألهین را از مقام پرستش پایین آورده و بدون مبالغه آخرین ضربت را بر مسلک وحدت موجود و وحدت وجود (قسم مخصوصش) وارد آورده، و ما چنین گمان میکنیم که اگر کسی پس از انتقادات حقیقیه معظمله، در مقام اثبات آن مسلک درآید ناچار، با چند عدد شعر گل و بلبل انجام خواهد داد، اینجانب که در صدد بیان شمهای از اهمیت مطالب این کتاب برآمده ام پس از مطالعه چهار هزار کتاب فلسفه و عرفان غربی (تقریباً) غیر از کتب فلسفی و عرفانی شرقی این مشی علمی و فلسفی که از معظمله در این مبحث مشاهده نمودهام، منحصر دیده و بدون مبالغه گواهی به انفراد معظمله در تحقیقات این مبحث میدهم.
تقاضای تفریظ کنندگان این است که با دقت کامل تمامی این دوره بالخصوص این چند مبحث که تذکر دادهایم و بالخصوص این مبحث اخیر را مطالعه فرموده، خدمت بینظیر حضرت آقای علامه را که مهمترین خدمت بر طریق انبیا و رسل و اهل بیت عصمت سلام الله علیهم اجمعین است ادراک نموده، با این حقیر این دعا را بخوانند: جزی الله العلامة عن الاسلام و العلم خیر الجزاء.
5) سپس دقت کاملی در اجوبهای از شبهات معروفه و غیرمعروفه ابن کمونه بفرمایید که بدون التزام به مسلکی غیر از صراط مستقیم خاندان عصمت معظمله از عهدهی کامل بر آمده و آن اشکالات بلکه عویصهها شبیه به لاینحل را حل و فصل و برطرف فرمودهاند.
6) مباحثی که در اطراف اثبات صانع خواه از حیث تتبع آراء و نظریات و خواه از حیث اثبات و نفی و تحقیق، مهمترین مباحث پُرفایده بوده و با توجه کامل، ابتکار نبوغآمیز حضرت آقای علامه را ادراک خواهید نمود، این بود مقداری از بیان اهمیت تألیف آقای علامه که اینجانب با کمال بیبضاعتی انجام دادم، اما مقام فضل و کمال و اخلاق و دین حضرت آقای علامه را نمیتوان با این چند سطر توضیح داد و با تطبیق مضمون این بیت کلامم را ختم میکنم.
لیس علی الله بمستنکر
ان یجمع العالم فی واحد
خداوند متعال وجود این نابغهی عظیم الشأن را بر عالم تشیع دایمی بدارد.